زمان تقریبی مطالعه: 26 دقیقه
 

چهارپایان (قرآن)





خداوند متعال در قرآن کریم با تعابیر مختلفی به چهارپایان اشاره می‌کند، مانند انعام و بهیمه و گاهی هم صراحتا از بعضی از چهارپایان نام می‌برد.

فهرست مندرجات

۱ - آفرینش چهارپان
       ۱.۱ - آیه قرآن
       ۱.۲ - تفسیر آیه
۲ - ملاک در نامگذاری چهارپایان
       ۲.۱ - آیه قرآن
       ۲.۲ - تقسیر آیه
۳ - چهارپایان در قرآن
       ۳.۱ - بهائم
              ۳.۱.۱ - آیات قرآن
              ۳.۱.۲ - مفهوم شناسی
              ۳.۱.۳ - تفسیر آیات
       ۳.۲ - انعام
              ۳.۲.۱ - آیات قرآن
              ۳.۲.۲ - مفهوم شناسی
              ۳.۲.۳ - تفسیر آیات
       ۳.۳ - تصریح به نام چهارپایان
              ۳.۳.۱ - شتر
              ۳.۳.۲ - گاو
              ۳.۳.۳ - گوساله
              ۳.۳.۴ - اسب
              ۳.۳.۵ - گوسفند
              ۳.۳.۶ - الاغ
              ۳.۳.۷ - استر
۴ - پانویس
۵ - منبع

۱ - آفرینش چهارپان



آفرینش حیوانات چهارپا، نشانه قدرت خداوند:

۱.۱ - آیه قرآن


• «والله خلق کل دابة... ومنهم من یمشی علی اربع یخلق الله ما یشاء ان الله علی کل شیء قدیر؛ و خداوند هر جنبنده‌اى را از آبى آفریده، پس برخى از آنها بر روى شکم مى‌رود (مانند مار و ماهی و سایر خزندگان) و برخى بر دو پا مى‌رود (مانند انسان و پرندگان) و برخى بر چهار پا مى‌رود. خداوند هر چه بخواهد مى‌آفریند، حقّا كه خداوند بر هر چیز تواناست.»

۱.۲ - تفسیر آیه


بیان اینكه خداوند علت تامه همه موجودات است (یخلق ما یشاء):
هیچ شک و تردیدى نداریم در اینكه آنچه از موجودات كه در عالم هست همه معلول خدا و منتهى به واجب تعالى است و اینكه بسیارى از آنها- و مخصوصا مادیات- در موجود شدنش متوقف به وجود شرایطى است كه اگر آنها قبلا وجود نداشته باشند، این گونه موجودات نیز وجود نخواهند یافت، مانند انسانى كه فرزند انسانى دیگر است، او در موجود شدنش متوقف بر این است كه قبلا پدر و مادرش موجود شده باشند، و نیز متوقف است بر اینكه بسیارى دیگر از شرایط زمانى و مكانى تحقق یافته باشد، تا دست به دست هم داده زمینه براى پیدایش یك فرزند انسان فراهم گردد، و این هم از ضروریات است كه هر یك از این شرایط جزئى از اجزاى علت تامه است، نتیجه مى‌گیریم كه خداى تعالى جزئى از اجزاى علت تامه وجود یك انسان است. بله! خداى تعالى خودش به تنهایى علت تامه مجموع عالم است، چون مجموع عالم جز به خدا به هیچ چیز دیگرى احتیاج و توقف ندارد، و همچنین علت تامه است براى صادر اول یعنى اولین موجودى كه از حق صدور یافت و خلق شد و بقیه اجزاى این مجموع، تابع آن است. اما سایر اجزاى عالم، خداى تعالى نسبت به هر یك، جزء علت تامه است، چون واضح است كه یك موجود احتیاج به موجودات دیگر دارد، كه قبل از اویند، و جنبه شرایط و معدات براى این موجود دارند.

۲ - ملاک در نامگذاری چهارپایان



نحوه حرکت دسته‌ای از حیوانات بر روی چهارپا:

۱.۱ - آیه قرآن


• «والله خلق کل دابة من ماء... ومنهم من یمشی علی اربع...؛ و خداوند هر جنبنده‌اى را از آبى آفریده، پس برخى از آنها بر روى شکم مى‌رود (مانند مار و ماهی و سایر خزندگان) و برخى بر دو پا مى‌رود (مانند انسان و پرندگان) و برخى بر چهار پا مى‌رود. خداوند هر چه بخواهد مى‌آفریند، حقّا كه خداوند بر هر چیز تواناست.»

۲.۲ - تقسیر آیه


در یک تقسیم بندی کلی خداوند متعال، در این آیه شریفه حیوانات را به سه بخش تقسیم می‌کند:
۱- (فَمِنْهُمْ مَنْ یمْشِی عَلى‌ بَطْنِهِ‌)گروهى از آنها بر شكم خود راه مى‌روند (خزندگان) .
۲- (وَ مِنْهُمْ مَنْ یمْشِی عَلى‌ رِجْلَینِ‌) گروهى بر روى دو پا راه مى‌روند (انسانها و پرندگان) .
۳- (وَ مِنْهُمْ مَنْ یمْشِی عَلى‌ أَرْبَعٍ‌) گروهى بر روى چهار پا راه مى‌روند (چهارپایان) . و یک گروه بزرگ از حیوانات را به عنوان چهارپایان معرفی می‌نماید که ملاک در این تقسیم بندی نوع مشی و حرکت آنهاست.

۳ - چهارپایان در قرآن



خداوند متعال در قرآن کریم در تعابیر مختلفی به چهارپایان اشاره می‌کند گاهی صراحتا از تعبیر چهارپایان در حرکت استفاده می‌کند و گاهی آن را در قالب الفاظی مانند بهیمه و انعام می‌آورد و گاهی نام بعضی از چهارپایان را به صراحت می‌آورد، مانند اسب، گاو، شتر و...

۳.۱ - بهائم


مراد از بهائم مطلق چهارپایان اعم از بری و بحری است:

۳.۱.۱ - آیات قرآن


• «یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود احلت لکم بهیمة الانعام الا ما یتلی علیکم غیر محلی الصید و انتم حرم ان الله یحکم ما یرید؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به پیمان‌ها و قراردادهای خود (پیمان هایتان با خود مانند نذر و عهد و قسم و با مردم مانند عقود و قراردادهای دیگر، و با خداوند مانند التزام به احکام دین که از آن جمله التزام به حلیت و حرمت برخی از اشیاء است) وفا کنید.»
• «لیشهدوا منافع لهم و یذکروا اسم الله فی ایام معلومات علی ما رزقهم من بهیمة الانعام فکلوا منها و اطعموا البائس الفقیر؛ تا پاره‌ای از منافع (دنیوی و اخروی) خود را مشاهده کنند و نام خدا را در روزهایی معین (دهه اول ذی حجه یا روز عید و سه روز بعدش) بر آنچه روزی آنها کرده از چهارپایان (سه گانه: شتر و گاو و گوسفند در وقت قربانی کردن) ذکر کنند؛ پس خود از آنها بخورید و به فقیری که در شدت تهیدستی است نیز بخورانید.»
• «و لکل امة جعلنا منسکا لیذکروا اسم الله علی ما رزقهم من بهیمة الانعام فالهکم اله واحد فله اسلموا و بشر المخبتین؛ و برای اهل هر شریعتی قربانی عبادی خاصی (یا برنامه حجی که قربانی دارد) قرار داده‌ایم (و مخصوص حج شما پیروان ابراهیم نیست) تا نام خدا را بر آنچه از چهارپایان روزی آنها کرده‌ایم (در هنگام قربانی) ذکر کنند. زیرا خدای شما خدایی یگانه است، پس در برابر او تسلیم شوید و (تو‌ای پیامبر) متواضعان و مخلصان را بشارت ده؛»

۳.۱.۲ - مفهوم شناسی


بَهِیمَه از ماده بهم و بهمة بمعنى سنگ سخت است، به مرد شجاع به جهت صلابتش بهمة گویند و هر چه از محسوسات و معقولات فهمش دشوار باشد مبهم گویند، بهیمه آن است كه نطق ندارد و این را از آن سبب گفته‌اند كه در صورت آن ابهام است ولى در عرف به غیر درندگان و طیور، گفته می‌شود. در قاموس گفته بهیمه هر چهار پاست و لو در دریا باشد، یا هر حیوانیكه تمیز ندارد، جمع آن بهائم است. از زجاج نقل شده: بهیمه هر حیوانى است كه عقل ندارد.
علامه طبرسی در مجمع البیان فرموده: «و البهیمة: اسم لكل ذی أربع من دواب البر والبحر؛ بهیمه اسم هر چهار پاست در دریا باشد یا در خشكى.» آلوسی نیز بر همین عقیده است و اضافه شدن انعام به بهیمه را برای بیان آن می داند و می‌گوید: «البهیمة اسم لكل ذی أربع من دواب البر والبحر، وإضافتها إلى الأنعام للبیان...»

۳.۱.۳ - تفسیر آیات


آیت الله مکارم در تفسیر نمونه می‌نویسد: «بهیمة از ماده بهمة بر وزن تهمه در اصل به معنى سنگ محكم است و به هر چیز كه درك آن مشكل باشد مبهم گفته می‌شود، و به تمام حیوانات كه داراى نطق و سخن نیستند، بهیمه اطلاق می‌شود، زیرا صداى آنها داراى ابهام است اما معمولا این كلمه را فقط در مورد چهارپایان بكار مى‌برند، و درندگان و پرندگان را شامل نمی‌شود. از آنجا كه جنین حیوانات نیز داراى یك نوع ابهام است بهیمة نیز نامیده می‌شود. بنا بر این حلال بودن بهیمه انعام یا بمعنى حلیت تمام چهارپایان است به استثناى آنچه بعدا ذكر می‌شود و یا بمعنى حلیت بچه‌هایى است كه در شكم حیوانات حلال گوشت وجود دارد، بچه‌هایى كه خلقت آنها كامل شده و مو و پشم بر بدن آنها روئیده است. از آنجا كه حلیت حیواناتى مانند شتر و گاو و گوسفند قبل از این آیه براى مردم مشخص بوده ممكن است آیه اشاره به حلیت جنین‌هاى آنها باشد.»
علامه طباطبایی در المیزان نوشته: «كلمه بهیمة اسم است براى هر حیوان صحرایى و دریایى كه با چهار پا راه برود و مشتمل بر دو صنف حلال گوشت و حرام گوشت است. بعضى از مفسرین گفته‌اند: اصلا كلمه بهیمه به انعام اضافه نشده، بلكه به كلمه جنین كه در تقدیر است اضافه شده، و تقدیر كلام بهیمة جنین الانعام است.‌»

۳.۲ - انعام


مراد از انعام ازواج هشتگانه چهاریایان اعم از اهلی و وحشی می‌باشد.

۳.۱.۱ - آیات قرآن


• «خلقکم من نفس واحدة ثم جعل منها زوجها و انزل لکم من الانعام ثمانیة ازواج یخلقکم فی بطون امهاتکم خلقا من بعد خلق فی ظلمات ثلاث ذلکم الله ربکم له الملک لا اله الا هو فانی تصرفون؛ همه شما را از یک فرد انسانی (جد اعلایتان آدم) بیافرید، سپس (در کیفیت آفرینشتان) همسر او (حوا) را از نوع او خلق نمود (و با ازدواج آنها بنی نوع بشر وجود یافت و یا آنکه) شما جانداران را از یک جاندار تک سلولی آفرید سپس (با تکثیر آن) برایش جفت قرار داد (و از این راه همه جانداران روی زمین پدید آمد)، و برای شما از چهارپایان هشت قسم (شتر، گاو، گوسفند، بز، از هر یک نر و ماده از خزاین غیب به جهان شهود) فرود آورد، شما (و چهارپایانتان) را در شکم‌های مادرانتان با آفرینشی پس از آفرینشی در میان تاریکی‌های سه گانه (مشیمه، رحم و شکم) می‌آفریند؛ این است خداوند، پروردگار شما، مالکیت و حاکمیت جهان هستی از آن اوست، جز او معبودی نیست، پس چگونه و به کجا (از او) برگردانده می‌شوید؟! »
• «ثمانیة ازواج من الضان اثنین و من المعز اثنین قل آلذکرین حرم‌ام الانثیین اما اشتملت علیه ارحام الانثیین نبئونی بعلم ان کنتم صادقین؛ هشت جفت را (هشت فرد توام با جفتش را آفرید) از گوسفند دو فرد (نر و ماده) و از بز دو فرد (نر و ماده). یا هشت جفت آفرید، از گوسفند دو جفت (اهلی و وحشی) و از بز دو (جفت اهلی و وحشی) بگو: آیا خداوند نرهای آن دو را حرام کرده یا ماده‌ها را؟»
• «و من الابل اثنین و من البقر اثنین قل آلذکرین حرم‌ام الانثیین اما اشتملت علیه ارحام الانثیین‌ام کنتم شهداء اذ وصاکم الله بهذا فمن اظلم ممن افتری علی الله کذبا لیضل الناس بغیر علم ان الله لا یهدی القوم الظالمین؛ و نیز از شتر دو فرد یا دو جفت و از گاو دو فرد یا دو جفت (بیافرید). بگو: آیا خداوند نرهای آن دو را حرام کرده یا ماده‌ها را؟ یا آنچه را که رحم آن دو ماده در بر گرفته؟ آیا هنگامی که خداوند شما را به این (تحریم بدعتی) توصیه نمود حاضر بودید؟! پس چه کسی ظالم‌تر است از آنکه بر خدا دروغ بندد تا مردم را به نادانی گمراه سازد؟! خداوند هرگز گروه ستمکاران را هدایت نمی‌کند.»

۳.۱.۲ - مفهوم شناسی


أَنْعَام‌ جمع نعم بر وزن فرس عبارت است از گاو، گوسفند، بز و شتر. مراد از انعام مطلق انعام و شامل شتر، گاو، گوسفند و بز است اعمّ از اهلى و وحشى. خداوند متعال در آیه ۶ سوره زمر در معرفی انعام آنها را ازواج هشتگانه معرفی می‌نماید و می‌فرماید: براى شما هشت زوج از چهارپایان نازل نمود.
تركیب‌ (بَهِیمَةُ الْأَنْعامِ) در قرآن سه بار آمده و در هر بار به «انعام» اضافه شده است در باره انعام گفته‌اند كه مراد از آن گوسفند و گاو و شتر است این از بعض آیات نیز بدست می‌آید مثل‌ «زُینَ- لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ‌ ... مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ...» كه خیل (اسبان) از انعام جدا ذكر شده است و مثل‌ «وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها- لَكُمْ فِیها دِفْ‌ءٌ وَ مَنافِعُ‌ ... وَ الْخَیلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْكَبُوها وَ زِینَةً» كه اسبان و استران و خران از انعام جدا نقل شده‌اند و مثل‌ «وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ» و در بعض آیات در اعمّ بكار رفته است نظیر «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» و نظیر «كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَكُمْ» و غیره.
خلاصه آنكه در قرآن بهیمه مطلق چهارپا شامل بری و بحری و اعمّ از انعام و جنین آنهاست و می‌شود گفت كه مراد از انعام ازواج هشتگانه از ۴ حیوان و شامل شتر، گاو، گوسفند و بز است اعمّ از اهلى و وحشى.

۳.۱.۳ - تفسیر آیات


خداوند متعال در آیه ۶ سوره زمر می‌گوید: از چهارپایان هشت زوج براى شما نازل كرد (وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیةَ أَزْواجٍ‌). در اینکه منظور از هشت زوج انعام چیست؟ در آیات ۱۴۳ و ۱۴۴ سوره انعام آنها را معرفی می‌کند و می‌فرماید: خداوند هشت جفت از چهارپایان را براى شما آفرید، از گوسفند و میش یك جفت (نر و ماده) و از بز یك جفت (نر و ماده) در آیه بعد چهار زوج دیگر را بیان مى‌كند و مى‌فرماید: از شتر، دو زوج (نر و ماده) و از گاو هم دو زوج (نر و ماده) قرار دادیم. علامه طبرسی می‌گوید: منظور این انعام چهارگانه این است كه هر یك از اینها هر دو دسته‌اند: اهلى و وحشى.‌ ملا محسن فیض کاشانی در تفسیر الصافی در توضیح ثمانیه ازواج می‌نویسد: «من الضأن اثنین: الأهلی والوحشی. ومن المعز اثنین: الأهلی والوحشی، ... ومن الإبل اثنین: ... ومن البقر اثنین: الأهلی والوحشی،... »
بر طبق روایتی از حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) ازواج ثمانیه در آیه‌ ثَمانِیةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَینِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَینِ ... هم شامل حیوانات اهلى است و هم وحشى.

۳.۳ - تصریح به نام چهارپایان


در قرآن به چهارپایان حلال گوشت و حرام گوشت، اهلی و وحشی، قابل تذکیه و غیر قابل تذکیه اشاره شده است. برخی حیوانات که در زبان عربی اسامی متعددی دارند، در قرآن نیز به چند نام از آنها اسم برده شده است. همچنین مى‌توان از بحیره، سائبه، حام و وصیله به عنوان نام هایى براى اصنافى از شتر و گوسفند که در میان عرب جاهلى رایج بوده است نام برد. «ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحیرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ وَ لا وَصیلَةٍ وَ لا حامٍ وَ لكِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا یفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ أَكْثَرُهُمْ لا یعْقِلُون‌؛ خداوند هیچ حیوانى را به عنوان بحیره، سائبه، و صیله و حام (محترم و ممنوع از تصرف) قرار نداده (۱- شترى كه پنج شكم زاییده باشد ۲- شترى كه به نذر براى بیمار آزاد شده باشد ۳- گوسفندى كه اولادش میان آنها و بت‌ها مشترك باشد ۴- شترى كه ده شكم زاییده باشد، كه در زمان جاهلیت استفاده از اینها را حرام مى‌شمردند)، و لكن كسانى كه کفر ورزیده‌اند بر خدا دروغ مى‌بندند و بیشتر آنها نمى‌اندیشند.»

۳.۳.۱ - شتر


شتر در زبان عربی اسامی متعددی دارند، در قرآن نیز خداوند متعال با هفت نام از آن اسم برده است.
۱- إِبِل: بكسر الف‌ به معنى مطلق شتر است اعمّ از نر و ماده و از هر جنس كه باشد و لفظ آن مفرد است و دلالت بر جنس دارد.
• « أَ فَلا ینْظُرُونَ إِلَى‌ الْإِبِلِ‌ كَیفَ خُلِقَتْ؛ آیا آنان به شتر نمى‌نگرند كه چگونه آفریده شده!»
۲- جمل: به معنای شتر نر و طناب کشتی می‌باشد. در صحاح اللغه آنرا مطلق شتر گفته و نر بودنش را از فرّاء نقل كرده است.
• «...وَ لا یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى یلِجَ الْجَمَلُ فی‌ سَمِّ الْخِیاطِ وَ كَذلِكَ نَجْزِی الْمُجْرِمینَ؛ و آنها هرگز به بهشت درنمى‌آیند تا شتر نر در سوراخ سوزن فرو رود. و این چنین ما گنهكاران را کیفر مى‌دهیم.»
۳- ناقة: به معنای شتر ماده هفت بار در کلام اللّه مجید آمده و همه در باره ناقه حضرت صالح (علیه‌السّلام) است.
• «...هذِهِ‌ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آیةً فَذَرُوها تَأْكُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ‌...؛ ...این ماده شتر خداست كه براى شما نشانه‌اى (از توحید و قدرت و رحمت او) است، ...»
۴- بَعیر: به معنای مطلق شتر است اعمّ از نر و ماده، چنانكه جمل شتر نر و ناقه شتر ماده است. این كلمه فقط دو بار در قرآن آمده است.
• « ...وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ‌ بَعِیرٍ...؛ گفتند: پیمانه شاه را گم كرده‌ایم و براى هر كسى كه آن را بیاورد بار یك شتر (جایزه یا حق الجعالة) خواهد بود و (من جارزننده) خودم آن را ضامنم.»
۵- هیم: جمع اهیم و مؤنّث آن هیماء است و آن شتر تشنه را گویند كه از آب سیر نمی‌شود البتّه در اثر عروض مرض عطش.
• «فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهیم‌؛ پس همانند شتران عطش ‌زده مى‌نوشید.»
۶- عِشار: مراد از عشار مطلق حامله است اما بعضی آن را به معنای شتر حامله دانسته‌اند.
• «وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَت؛ و آن گاه كه شتران آبستن ده ماهه (با ارزش‌ترین مال آن عصر) رها و بى‌صاحب مانند.»
۷- بُدْن: بر وزن قفل جمع‌ بَدَنَة بمعنى شتر قربانى است، یعنى: شتران قربانى را براى شما از نشانه‌هاى خدا قرار دادیم. راغب گوید: بدن در جائى گفته می‌شود كه بزرگى جثّه مراد باشد.
• «و البدن جعلناها لکم من شعائر الله لکم فیها خیر فاذکروا اسم الله علیها صواف فاذا وجبت جنوبها فکلوا منها و اطعموا القانع و المعتر کذلک سخرناها لکم لعلکم تشکرون؛ و شترهاى تنومند را براى شما (در مراسم حج) از شعائر خدا قرار داده‌ایم، در آنها براى شما خیر (دنیا و آخرت) است، پس (در هنگام قربانى) در حالى كه سرپا ایستاده باشند نام خدا را بر آنها ببرید (و نحر كنید) و چون پهلوهایشان بر زمین خورد (و تذكیه شدند) از آنها بخورید و به تنگدستان قانع و فقیران اهل توقع نیز اطعام كنید. این چنین آنها را رام شما كرده‌ایم شاید كه شكرگزارید.»

۳.۳.۲ - گاو


بَقَر، بقره و بقرات: بقر به معنای گاو، اسم جنس است، بقرة به گاو نر و گاو ماده هر دو گفته می‌شود، نام دومین سوره قرآن کریم می‌باشد. تاء آن براى وحدت است نه تأنیث ولى مجمع البیان و راغب و تفسیر مراغی تاء آنرا براى تأنیث گرفته و گفته‌اند: بقره بمعنى گاو ماده و ثور گاو نر است، راغب ثور را بلفظ قیل آورده است. بقره نام دومین و بلندترین سوره قرآن کریم می‌باشد. جمع آن بقرات است.
• « وَ إِذْ قالَ مُوسى‌ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلینَ؛ و (به یاد آرید) هنگامى كه موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور مى‌دهد كه ماده گاوى را سر ببرید (تا قاتلى در قتل شخص مجهول الحالى معلوم شود). گفتند: آیا ما را به مسخره مى‌گیرى؟! گفت: پناه مى‌برم به خدا از اینكه از جاهلان باشم (زیرا مسخرگى از جاهلان سر مى‌زند).»
• «وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَینِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَینِ...؛ و نیز از شتر دو فرد یا دو جفت و از گاو دو فرد یا دو جفت (بیافرید)...»
• «وَ قالَ الْمَلِكُ إِنِّی أَرى‌ سَبْعَ بَقَراتٍ سِمان‌...؛ و (روزى) شاه گفت: من (در خواب) مى‌دیدم هفت گاو فربه را كه هفت گاو لاغر آنها را مى‌خورند...»

۳.۳.۳ - گوساله


عِجْل: بر وزن جسر به معنای گوساله است. از مجمع و مفردات بدست می‌آید علت این تسمیه آنست كه گوساله بعجله بزرگ شده و بصورت‌گاو در میاید. آن جمعا ده بار در قرآن بكار رفته هشت بار در خصوص گوساله‌پرستی بنی اسرائیل و دو بار در اینكه ابراهیم (علیه‌السّلام) به میهمانان خویش گوساله بریان آورد.
• «وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى‌ أَرْبَعینَ لَیلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُون؛ و (به یاد آرید) زمانى كه چهل شب با موسى وعده نهادیم (كه در این مدت در کوه طور تورات را به او وحی كنیم)، آن گاه شما پس از او (در غیاب او) گوساله را به پرستش گرفتید در حالى كه ستمكار بودید»
• «فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ‌ حَنِیذٍ؛ و همانا فرستادگان ما (از فرشتگان) براى ابراهیم بشارت (یافتن فرزند و هلاکت قوم لوط) آوردند؛ آنها سلام گفتند، او نیز سلام گفت، پس درنگى نكرد كه (براى مهمان‌ها) گوساله‌اى بریان شده و روغن چكان حاضر آورد.»

۳.۳.۴ - اسب


اسب نیز در زبان عربی اسامی متعددی دارند، در قرآن نیز خداوند متعال با شش نام از آن اسم برده است.
۱- خیل بمعنى اسبان است و از لفظ خود مفرد ندارد بعقیده راغب اسبان را از آنجهت خیل گفته‌اند كه هر كه بآن سوار شود در خود احساس تكبّر میكند و بعقیده طبرسى علّت این تسمیه آن است كه اسب در راه رفتن متكبّر است.
• «وَ الْخَیلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمیرَ لِتَرْكَبُوها وَ زینَةً وَ یخْلُقُ ما لا تَعْلَمُون‌؛ و اسبان و استران و درازگوشان را (آفرید) تا بر آنها سوار شوید و هم زینت و آرایش باشند، و آنچه را كه نمى‌دانید (از قبیل وسایط نقلیه موتورى) خواهد آفرید (به خلق مواد اوّلیه آنها در زمین و اعطاى نیروى ابتكار به شما).»
۲- عادیات: مراد از عادیات اسبان جنگى است.
• «و العادیات ضبحا؛ قسم به اسبان دونده نفس نفس زنان‌»
۳ و ۴- جیاد و صافنات: صافنه اسبى است كه بر سه پا ایستد و گوشه پاى چهارم را به زمین گذارد. جیاد جمع جید یا جواد بمعنى اسب اصیل و تندرو است، مجمع البیان آنرا جمع جواد و قاموس جمع جید گفته است و علّت این تسمیه را تند روى آن دانسته كه گوئى راه رفتن را بذل می‌كند.
• « إِذْ عُرِضَ عَلَیهِ بِالْعَشِی الصَّافِناتُ الْجِیادُ؛ (و به یاد آر) زمانى كه در پایان روز، اسبان نجیب و تندرو بر او عرضه شد.»
۵- مغیرات: از ماده غار و اغاره بمعنی هجوم بردن و سرعت سیر است که کنایه از اسبان دونده و حمله کننده به دشمن است. كلمه مغیرات جمع مؤنث اسم فاعل از باب افعال (اغارة) است، و اغارة و همچنین غارت به معناى سواره هجوم بردن بر دشمن به طور ناگهانى است، و این جمله كه به ظاهر و مجازا صفت خیل قرار گرفته، در واقع صفت سوارگان صاحب خیل است.‌
• «فالمغیرات صبحا؛ سوگند به اسبان دونده (جهاد) كه به شدت نفس مى‌زنند.»
۶- موریات: از ماده ایراء به معنای آتش افروختن است «وری الزند: خرجت ناره» آتش سنگ خارج شد. كلمه موریات جمع اسم فاعل از مصدر ایراء است، كه به معناى برون كردن آتش (از سنگ چخماق) است، و كلمه قدح به معناى زدن به ضرب است وقتى گفته مى‌شود: قدح فاورى معنایش این است سنگ و چخماق را به هم كوبید، و جرقه بیرون آورد. و منظور از اینكه اسبان عادیات را توصیف كرده به موریات قدحا این است كه این اسبان در هنگام دویدن در زمین سنگزار جرقه‌هایى از برخورد نعل‌هایشان به سنگ زمین بیرون مى‌جهد.
• «فالموریات قدحا؛ سوگند به افروزندگان جرقه آتش (در برخورد سم‌هایشان با سنگ‌هاى بیابان)،»

۳.۳.۵ - گوسفند


گوسفند نیز در زبان عربی اسامی متعددی دارند، و خداوند متعال با چهار نام از آن اسم برده است.
۱- غنم:بر وزن فرس به معنای گوسفند می‌باشد. این لفظ شامل مطلق گوسفند و بز است و از خود مفرد ندارد، واحد آن شاة است.
• «قالَ هِی عَصای أَتَوَكَّؤُا عَلَیها وَ أَهُشُّ بِها عَلى‌ غَنَمی‌ وَ لِی فیها مَآرِبُ أُخْرى‌؛ گفت: این عصاى من است، بر آن تكیه مى‌كنم و با آن بر گوسفندانم برگ درخت مى‌ریزم، و مرا به آن نیازهاى دیگرى هم هست.»
۲- نَعْجَة: بمعنى میش است جمع آن نعاج است راغب گاو ماده و آهوی ماده را نیز در آن داخل دانسته است.
• «إِنَّ هذا أَخی‌ لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِی نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنیها وَ عَزَّنی‌ فِی الْخِطاب‌؛ همانا این شخص برادر من است و او را نود و نه میش است و مرا یك میش، و به من گفت كه آن را نیز به من واگذار، و در گفتگو بر من غلبه نموده است‌.»
۳و۴- ضأن و معز: به معنای مطلق گوسفند و معز مطلق بز است.
• «ثَمانِیةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَینِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَینِ قُلْ آلذَّكَرَینِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیینِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیهِ أَرْحامُ الْأُنْثَیینِ نَبِّئُونی‌ بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ؛ هشت جفت را (هشت فرد توأم با جفتش را آفرید) از گوسفند دو فرد (نر و ماده) و از بز دو فرد (نر و ماده). یا هشت جفت آفرید، از گوسفند دو جفت (اهلى و وحشى) و از بز دو (جفت اهلى و وحشى) بگو: آیا خداوند نرهاى آن دو را حرام كرده یا ماده‌ها را؟»

۳.۳.۶ - الاغ


حمار، حمیر و حمر: حمار به معنی خر بوده و جمع آن در قرآن حمر بر وزن عنق و حمیر آمده است، مثل‌ (وَ الْخَیلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْكَبُوها) و (كَأَنَّهُمْ‌ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ).
• «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوها كَمَثَلِ‌ الْحِمارِ یحْمِلُ أَسْفاراً؛ مثل كسانى (از علماء یهود) كه (دانش علم و عمل و ابلاغ) تورات بر دوش آنها نهاده شد سپس آن را بر دوش نكشیدند، مثل درازگوشى است كه كتاب‌هایى چند بار مى‌كشد (اما بهره‌اى از آنها ندارد). بد مثلى است مثل گروهى كه آیات خدا را (دستورات تورات را با مخالفت خویش) تکذیب و انکار كردند، و خداوند گروه ستمكاران را هدایت نمى‌كند.»

۳.۳.۷ - استر


بَغل: به معنای أستر بوده و جمع آن در قرآن بغال آمده‌، بغل حیوانى است اهلى پدرش الاغ و مادرش اسب است.
«وَ الْخَیلَ وَ الْبِغالَ‌ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْكَبُوها وَ زِینَةً؛ و اسبان و استران و درازگوشان را (آفرید) تا بر آنها سوار شوید و هم زینت و آرایش باشند، و آنچه را كه نمى‌دانید (از قبیل وسایط نقلیه موتورى) خواهد آفرید (به خلق مواد اوّلیه آنها در زمین و اعطاى نیروى ابتكار به شما).»

۴ - پانویس


 
۱. نور/سوره۲۴، آیه۴۵.    
۲. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۱.    
۳. نور/سوره۲۴، آیه۴۵.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۵۰۸.    
۵. مائده/سوره۵، آیه۱.    
۶. حج/سوره۲۲، آیه۲۸.    
۷. حج/سوره۲۲، آیه۳۴.    
۸. راغب أصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۱۴۹.    
۹. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۳۴۹.    
۱۰. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۲۴۳.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۵۹.    
۱۲. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۶، ص۴۹.    
۱۳. سید طنطاوی، محمد، التفسیر الوسیط، ج۴، ص۲۳.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۲۴۷.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۲۶۳.    
۱۶. زمر/سوره۳۹، آیه۶.    
۱۷. انعام/سوره۶، آیه۱۴۳.    
۱۸. انعام/سوره۶، آیه۱۴۴.    
۱۹. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۱.    
۲۰. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۲۴۴.    
۲۱. زمر/سوره۳۹، آیه۶.    
۲۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴.    
۲۳. نحل/سوره۱۶، آیه۵- ۸.    
۲۴. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۸.    
۲۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۹.    
۲۶. طه/سوره۲۰، آیه۵۴.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۹.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۱۸۱.    
۲۹. فیض کاشانی، ملا محسن، التفسیر الصافی، ج۲، ص۱۶۴.    
۳۰. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱۵، ص۶۴۴.    
۳۱. مائده/سوره۵، آیه۱۰۳.    
۳۲. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۱۹.    
۳۳. غاشیه/سوره۸۸، آیه۱۷.    
۳۴. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۵۱.    
۳۵. اعراف/سوره۷، آیه۴۰.    
۳۶. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۷، ص۱۳۰.    
۳۷. اعراف/سوره۷، آیه۷۳.    
۳۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۵.    
۳۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۲.    
۴۰. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۲۰۵.    
۴۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۲.    
۴۲. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۷، ص۱۷۴.    
۴۳. واقعه/سوره۵۶، آیه۵۵.    
۴۴. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۲.    
۴۵. تکویر/سوره۸۱، آیه۴.    
۴۶. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۱۷۱.    
۴۷. حج/سوره۲۲، آیه۳۶.    
۴۸. بقره/سوره۲، آیه۶۸.    
۴۹. بقره/سوره۲، آیه۶۹.    
۵۰. بقره/سوره۲، آیه۷۰.    
۵۱. بقره/سوره۲، آیه۷۱.    
۵۲. انعام/سوره۶، آیه۱۴۶.    
۵۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۶.    
۵۴. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۲۰۹.    
۵۵. بقره/سوره۲، آیه۶۷.    
۵۶. انعام/سوره۶، آیه۱۴۴.    
۵۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۳.    
۵۸. بقره/سوره۲، آیه۵۴.    
۵۹. بقره/سوره۲، آیه۹۲.    
۶۰. بقره/سوره۲، آیه۹۳.    
۶۱. نسا/سوره۴، آیه۱۵۳.    
۶۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۲.    
۶۳. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۲۹۶.    
۶۴. بقره/سوره۲، آیه۵۱.    
۶۵. هود/سوره۱۱، آیه۶۹.    
۶۶. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۳۲۰.    
۶۷. نحل/سوره۱۶، آیه۸.    
۶۸. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۳۰۷.    
۶۹. عادیات/سوره۱۰۰، آیه۱.    
۷۰. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۳۱۲.    
۷۱. ص/سوره۳۸، آیه۳۱.    
۷۲. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۱۲۹.    
۷۳. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۵۸۹.    
۷۴. عادیات/سوره۱۰۰، آیه۳.    
۷۵. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۷، ص۲۰۴.    
۷۶. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۵۸۹.    
۷۷. عادیات/سوره۱۰۰، آیه۲.    
۷۸. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۱۲۵.    
۷۹. طه/سوره۲۰، آیه۱۸.    
۸۰. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۷، ص۸۲.    
۸۱. ص/سوره۳۸، آیه۲۳.    
۸۲. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۷۱.    
۸۳. انعام/سوره۶، آیه۱۴۳.    
۸۴. نحل/سوره۱۶، آیه۸.    
۸۵. مدثر/سوره۷۴، آیه۵۰.    
۸۶. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۱۸۱.    
۸۷. بقره/سوره۲، آیه۲۵۹.    
۸۸. جمعه/سوره۶۲، آیه۵.    
۸۹. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۲۰۷.    
۹۰. نحل/سوره۱۶، آیه۸.    


۵ - منبع


فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «چهارپایان ».    



رده‌های این صفحه : حیوانات | موضوعات قرآنی




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.